محل تبلیغات شما


من متولد سال 1355 هستم. 43 ساله.از یکی از روستاهای همدان. دراین 43 سالی که ازخدا عمرگرفتم، تا سال 1374  (سال احذ دیپلم) که کلا در خدمت پدر و مادر بودم. بعد از ورود به دانشگاه تا به الان ،یعنی حدود 24 سال، بیشتر اوقات دور از خونه پدری  هستم. و برادرانم نیز مثل من بودند. هرکس یگ گوشه ای از ایران عزیز بود. ومطئنا مشغول به کار و به فکر خانواده، هرکس به نحوی. دلمون می تپید برای زندگی و جریان آن.
ولی هر جا که بودیم یکی دو روز قبل از سال تحویل باید به زادگاه مون، روستای کله سر (کله سری روستایی در70 کیلومتری همدان و ازتوابع بخش فامنین) ، برمیگشتیم. و برمیگشتیم. در هر شرایطی. و این نه از روی عادت بلکه وظیفه بود. و باید  به دست بوسی پدر و مادر می رفتیم. جایی که تعلق به انجا داشتیم و داریم. و دو قلب مهربون منتظر ما بودند. منتظر و مضطرب. تا برسیم، هزاران فکر و خیال به سرشون می زد و می زند. خدا همه پدر و مادر ها را حفظ کنه. واقعا نعمت هستند و پشتیبان و غمخوار  فرزندان. مایه آرامش، آسایش، خوشبختی و . .
اما امسال برای اولین بار من خلف وعده کردم. شرایطی پیش آمد که نتوانستم دست بوس پدر و مادر بروم. یعنی اصلا  رفتن به صلاح نبود. نباید می رفتم. وتوصیه پزشکان و دلسوزان کشوری بود.  شاید تقدیر بر نرفتن بود. یک ماهی میشه ندیدمشون و معمولا  روزانه تلفنی با همدیگر صحبت میکنیم. انگار هیچ چیزی سرجایش نیست. انگار دچار یک خلائی شدم. انگار یه چیزی گم کردم. دست خودم نیست.  الان که دارم این متن را می نویستم. تپش قلبم بیشتر شده. دل تنگ تر شدم. . چاره ای نیست. باید صبر کرد. همه چیز را زمان حل خواهد کرد. انشالله به یاری خدا و عنایت اهل بیت، مشکلات رفع گردد. و شرایط عادی شود.
دراین بین کم نیستند امثال من. وظیفه بر ماندن در خانه و رعایت نکاتی  است که  پزشکان میگویند. حداکثر کاری که از دست من و امثال من میاد این است که در خانه بمانیم. تا ایمن بمانیم. دور از خطر. ولی در این بین هستند افرادی که به قول خودشان سفید پوشیده اند تا ماها سیاه نپوشیم. در جایی  مشغول به کار هستند که ماندن در آن کار هر کس نیست. در دل خطر. آگاهانه به استقبال خطر می روند تا دیگران در آسایش باشند.
 شرایط  امروز کشور آدم را یاد هشت سال دفاع مقدس می اندازد. اون موقع هم کار ماها ماندن در خانه بود. کسی نمی دانست که در بمباران و موشکباران  خدای ناکرده بمب یا موشکی بر خانه آنها خواهد افتاد یا بر خانه همسایه. هر دو حالت استرس زا و وحشتناک بود. الان هم وضع بدان گونه است. معلوم نیست ما گرفتار کرونا ویروس خواهیم شد یا همسایه. هر دو حالت خطرناک و وحشتناک است.  آنچه واقعیت دارد این است که خظر در کمین است. زمان جنگ خطر بمب و موشک بود. الان کرونا ویروس که به اذعان پزشکان شاید از بمب و موشک هم خطرناک تر باشد.
 در آن 8 سال بیشمار بودند کسانی که با عشق و آغوش باز به استقبال خطر می رفتند،تا دیگران در امنیت و آسایش باشند. کار سفید پوشیان چقدر شبیه آنهاست. خدا کنه بعد از رفع مشکل ویروس کرونا باز هم ماها قدردان آنها باشیم و مثل اهالی دفاع مقدس، آنها را زود فراموش نکنیم و . .
پس ای هم وطن، بر ما و بر شماست که در خانه بمانیم. در خانه بمانیم و بمانیم. تا خدای ناکرده یاعث کثرت زحمت سفیدپوشان نباشیم. تا خدای ناکرده ناقل ویروس نباشیم و ناخواسته دیگران را آلوده نکنیم.

سال 1398 وتاثیر پذیری آن از ویروس منحوس کرونا: دل نوشته

خادمیاری کتاب و کتابخوانی

تو نیکی می کن و  در دجله انداز - که ایزد دربیابانت دهد باز

خانه ,سال ,خطر ,هم ,بمانیم ,کار ,در خانه ,و مادر ,پدر و ,خانه بمانیم ,که در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها